اینجا بخوان

روزنوشته های یک نوجوان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آینده» ثبت شده است

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ atena aa
دریا بدون معنا

دریا بدون معنا

امسال متاسفانه گیر یه معلم ادبیات نه چندان خوب افتادیم.نه که بد درس بده ها،ولی موضوع اینه که انشا در اولویتش نیست،و خب معلم ادبیاتی که انشا در اولویتش نباشه اصلا معلم ادبیات نیست:)البته به نظر من.ولی خب یه روز بالاخره بعد چهار هفته از گذشت سال تحصیلی بالاخره اجازه داد که من انشامو بخونم.با روشی که خودش گفته بود:اگر نویسی و موضوعی که خودش پیشنهاد داده بود:دریا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


بند های بدنه : اگر دریا آبی نبود!

                  اگر دریا خشک میشد!

                  اگر میشد در آب نفس کشید!

موضوع:دریا

اسم انشا:دریا بدون معنا

در دنیا چیز های زیادی وجود دارند که احتمالا هیچ وقت  به آن ها دقت نمیکنیم.هیچ وقت واقعا تاثیرش را نمیفهمیم فقط میخواهیم با ریاضیات یا نهایتش آرایه ها آن ها را معنا کنیم.همیشه از آن ها برای زیبا تر کردن لحظاتمان استفاده کرده ایم ولی هیچ وقت به نبودنشان فکر نکرده ایم به اینکه اگر نبودند اگر اینطوری نبودند چقدر دنیایمان عوض میشدهیچ وقت نفهمیدیم که فقط ما انسان هاییم که به معنا نیاز داریم اطرافمان فقط میخواهد کمی درک شود کمی غنیمت دانسته شود...ساده ترینش دریا.

اگر دریا آبی نبود احتمال تمام قلم ها غلاف میشد.دیگر هیچ شاعری شعر های عاشقانه در توصیف چشم معشوق نمینوشت.چشم قرمز دیگر جذابیتی ندارد و عاشقانه ها معنایی!امامیدانی؟مطمین باش دستمان خالی نخواهد ماند.ما انسان ها ماشین معنا سازی ایم.اگر دریا قرمز بود موضوع انشاهایمان میشد:اگر دریا آبی بود...

به جای اگر دریا خشک میشد،باید بگوییم دریا دارد خشک میشود!تاچند سال دیگر احتمالا به جای عنوان های شاعرانه و عارفانه پیرامون دریا باید بنشینیم از آمار تلفات جنگ بر سر آب آرایه دربیاوریم.

آن روزی که ملت نشستند و تنها افتخار آن دوران  که منتشر شدن پست یکی از عکاسان ایرانی توسط دیکاپریو بود را جشن گرفتند؛هیچ کس واقعا فکر نکرد واقعا چرا آن پست منتشر شد،هیچ کس فکر نکرد واقعا چه بر دریاچه ارومیه میگذرد!هیچ کس به فکر خاکمان نبود که روز به روز لبانش بیشتر ترک میخورد...

اگر میشد در دریا نفس کشید،احتمالا هیچ وقت آمار تلفات غرق شدگی نداشتیم.ولی خب!میدانی؟همه آدم ها باید یک جوری بمیرند.احتمالا مهم ترین تبعاتش این بود که دیگر درباره ی الی ای ساخته نمیشد؛درست است میشود الی را جور دیگری نیز کشت،ولی شما از این تراژیک تر پیدا نمیکنید جوری که دوراهی های اخلاقی اش بقالی سر کوچه را هم تحت تاثیر قرار دهد!


اگر دریا نبود،اگر دریا اینطور نبود،اگر  دریا آبی نبود،اگر ها زیاد است...ایکاش کمی به جای تحت تاثیر قرار دادن دیگران توسط آن ،به خود خود خود آن فکر کنیم.ای کاش بجای معنا کردنش فقط کمی درکش کنیم.بیایید کمی دریاهارا درک کنیم...



۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۶:۴۸ ۲ نظر
atena aa
سه شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۲۱ ب.ظ atena aa
اجسام از آن چه در آینه می‌بینید به شما نزدیک ترند!

اجسام از آن چه در آینه می‌بینید به شما نزدیک ترند!

چند سال پیش، تقریبا کلاس چهارم بودم که بالاخره بعد دوسال تصمیممو گرفتم. میخواستم دکتر بشم.اونهم نه هر دکتری.جراح مغز و اعصاب.ازهمون اولم از مغز خوشم میومد.قبلش میخواستم وکیل بشم و حق زنایی که شوهراشون بهشون ظلم میکنن و بگیرم یا میخواستم تحت تاثیر دکتری که یه دفعه ای تو شهرمون معروف شده بود دکتر گیاهی بشم.خو بچه بودم دیگه:)))ولی یادمه با اینکه من ادم خیلی خیلی خیلی به تعویق انداز و به طبع تنبلی هستم اون موقع خیلی برای نزدیک شدن به هدفم تلاش کردم.

راستشو بخواین تنها تلاشم این بود که رفتم همه جا گفتم میخوام دکتر بشم:)))

ولی به مرور زمان تغییر کردم ودر واقع عاقل تر شدم.در این حد که اگه کسی بهم میگفت که میخواد دکتر بشه،همون‌جا تیکه‌تیکه‌ش میکردم:)

بزرگ ترین سوالم این بود که این همه بچه واقعا هیچ هدفی توی زندگیشون ندارن؟چون بنظرم وقتی کسی میگفت میخوام دکتر بشم واقعا هیچ هدف قابل دسترس و جالب توجهی توی زندگیش نداشت.(البته هنوزم همین فکرو میکنم:))

الانم که دوستامو نگاه میکنم هنوزم همون وضعیته.یعنی واقعا به جز تعداد اندکی،کسی رو نمیشناسم که یکم سیستمی تر از پدرمادری که معمولا به دنبال پیشوند اقای مهندس یا خانم دکتر برای بچه هاشون هستن، فکرکنه.(میدونم،خیلی تکراریه)

امروز که سر کلاس فناوری داشتیم بحث میکردیم،معلم داشت تعریف میکرد که یکی از دانش اموزاش خیلی هنردوست داشته،مادر پدرش مجبورش کردن بره ریاضی:))))

همه تقریبا داشتن باهاش همراهی میکردنو میگفتن که ارههه،خیلی بده که مادرپدرا بچه شونو مجبور کننو ازهمین جور حرفا!

بعد یکی از بچه ها گفت:خانم اخه چرا ریاضی؟ریاضی که بازار کار نداره.ادمو هیچ جا استخدام نمیکنن.براهمین انقدر بیکار توجامعه ریخته.

و در کمال تعجب معلم من به جایی این که بگه مگه حتما باید جایی استخدامت کنن برداشت گفت:نمیدونم والا...منم میخواستم بش بگم حالا چرا ریاضی؟حداقل میرفتی تجربی که اگه قبول میشدی بعدا یکم پول در میاوردی.

اخه عزیییزم:/مگه نو همین الان نمیگفتی کاروفناوری درس زندگیه.شماباید بتونین دراینده برای خودتون پول دربیارید.نباید که حتما ریاضی و فیزیک و شیمی بخونین!

مگه تو الان اینارو نمیگفتی؟

واقعا نمیفهمم مگه ادم باید جایی استخدام بشه اخه؟اون چمیدونم مهندس فلان یعنی انقدر خلاقیت نداره که بره برای خودش کسب و کار راه بندازه؟

تازه اینا خوبه برداشته میگه:اون مهندس بدبختی که تا دکتری خونده،الان رفته رستوران زده.واقعا این حقشه؟این همه وقت گذاشته برای درس خوندن،الان باید رستوران دار باشه؟

خب اخه عزیزم«اگه اون طرف شما یکم قدرت تفکر دراز مدت داشت هیچ وقت نمیومد زندگیشو عمرشو تلف کنه تا دکتری بگیره!حالام که یکم خلاقیت به خرج داده رفته رستوران زده،بیا بشین ازین حرفا بزن:/»

اخرش به این نتیجه رسیدم که اگه گوش نکنم بهتره.نشستم فکر کردم که نه تنها ما هنوز خیلی تا این که به بچه هامون یاد بدیم که خودکفا باشن و یه کم به کار افرینی فکرکنن و منتظر نباشن یه جا استخدامشون کنن فاصله داریم ،بلکه هنوز به یک قدمی اینم نرسیدیم که بگیم:اهای ملت،حواستون باشه ها!تکنولوژِی داره همه جارو میگیره!تا چند وقت دیگه هوش مصنوعی میاد رو کار!دیگه شغلای زیادی که ادما توشون دخیل باشن باقی نمیمونه!حواستون باشه دارین چه اینده ای رو انتخاب میکنین.اینده ای رو که توش مفید باشین یا اینده ای که تو هیچ کجاش جا نشید.

اگه به دور وبرتون نگاه کنید مثال های واضحش رو میبینید.دیگه نمیتونیم بگیم :اره!تا تکنولوژی بیاد ایران طول میکشه.مثالش همین تاکسی های اینترنتی،نمونه های وطنیش زیاده،ندیدید چطور اومد جای تاکسیای دربستی و تلفنی رو گرفت؟

اره عزیزم!جلوی تکنولوژِی رو نمیشه گرفت.

میدونید،فقط میخواستم بگم که ما هنوز تا فهمیدن این قضیه خیلی فاصله داریم!فقط امیدوارم اون روزی که این اتفاق می افته،شوکه نشیم!



۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۶:۲۱ ۱ نظر
atena aa