دقیقا پارسال و و اولین باری که من مدرسه م رو بعد از شش سال عوض کرده بودم یادمه روز اولی که وارد کلاس شدم بعد از حدود نیم ساعت با یک نفر سر این که چرا دلیل منطقی برای ندادن قمقمه ش به یکی از بچه های دیگه که داشت از تشنگی تلف میشد، نمی اورد دعوام شد.

البته شما به دل نگیرید،پارسال کوچیکتر بودم وفکر میکردم اگه میتونم استدلال کنم اجازه دارم توی انتخاب های شخصی دیگران هم دخالت کنم به هر حال

بعد از حدود سه چهار روز که از هفته ی اول مهر گذشت بعد از  اولین کلاس قران زنگ تفریح بچه ها دور هم جمع شدیم و یک دفعه بحث تعبیر خواب و این قضایا شد.اونجا بود که من بدترین اشتباه سالمو کردم و از دهنم در رفت که:اقا!من به تعبیر خواب اعتقاد ندارم.

بعد از حدودا ده ثانیه سکوت یکی از بچه ها گفت:جدی میگی؟

گفتم:خوووب اره دیگه.حالا بیخیا...

-واقعا اعتقاد نداری؟

-نه

-واااااااقعا؟

- میخواین بگم چرا؟

-بگو

بدیهیه که بحث بعد یه مدت داغ شد.وجا داره بهتون بگم که باید قیافه من رو بعد از اون بحث میدیدین.از عصبانیت صورتم قرمز شده بود .ازین که انقدر چرت وپرت شنیده بودم داشت از گوشام دود بیرون میزد.ویه چیز دیگه م این بود که بعد از اون بحث انگار همه کلاس تصمیم گرفتن به من ثابت کنن که همچین قضیه ای هست و من چقد احمق و حتی غرب زده:-))هستم که اعتقاد ندارم.

جالب تر اینکه من خودم بعد یه مدت بیخیال شده بودم و میگفتم اقا اصلا به من چه!اصل مهم بحث کردن اینه که شما نباید بخوای طرفتو قانع کنی!

ولی خب کو گوش شنوا؟

بعد ازین که چند تا ازبچه ها چند تا خاطره از مامان بزرگاشون تعریف کردن که خواب دیدن و بعد دقیقا تعبیرش براشون اتفاق افتاده (نمیدونم چرا تو این بحثا همیشه یه خاطره از مادربزرگ و خاله و دایی وعمو هست:-)))و بقیه رفتن چند تا کتاب تعبیر خواب اوردن و منم خیلی ریلکس :-/ دلایل خودمو گفتم،دست به دامن اخرین مدرک شدن و هفته بعد دوباره سر کلاس قران :

-خانم ببخشید میشه یه کم درباره تعبیر خواب برامون توضیح بدین؟اخه یکی از بچه ها هس که بش اعتقاد نداره.

خانم ابروهاشو برد بالا :کی ؟

-آتنا

وباز همون استدلالای قبلی فقط این بار اززبون معلم:-/

و جالب تر اینه که بچه ها بعد از کلاس انتظار داشتن که من و قتی معلممون داره این حرفو بهم میزنه کااااملا قانع شده باشم

اخه شما بگین : مدرک معتبر تر ازاین:-)؟

واقعا که بچه ها !رفتین از معلمی پرسیدین که حتی طبق سیستم مدرک گرای ما هم ادم باسوادی محسوب نمیشه!

ولی بزرگ ترین نتیجه ای که بعد این قضیه نصیبم شد این بود که بعد ازاون معلم به من به چشم انگل جامعه نگاه میکرد.

بابا چیکار کردم مگه؟فقط یه کم مخالفت.

حدودا بعد از سه ماه از بسته شدن اون پرونده،من توی کلاس و حتی مدرسه معروف شدم به :خانوم منبع معتبر

با اینکه خیلی ازینکه کسی روم لقب بزاره خوشم نمیاد ولی ازیه چیز این قضیه خوشحال شدم و اونم این بود که هر چند کم ولی  طی این بحثا،بالاخره موفق شدم که اهمیت منبع معتبر رو به بچه های کلاسمون بشناسونم.و این هنوزم مشکل بزرگیه به نظر من. واقعا چقدرر افتضاحه که یه معلم مثلا کار وفناوری هنوز از تلگرام و حتی بدتر از اون ،از تلویزیون اطلاعات جمع اوری میکنه وهمینطور باعث ایجاد یه چرخه ی بزرگ از بچه هایی میشه که دراینده ممکنه هر حرفی رو باور کنن.

ودر مورد اون پرونده که در واقع صورت مسیله درش به جای حل شدن پاک شد باید بگم که من خیلی چیزا ازش یاد گرفتم:

-چرا پاک شد؟چون من به این نتیجه رسیدم که بحث خییلی ریشه ای تر ازین حرفاست و وقت من خیلی ارزشمند تر ازونه که بخوام کسی رو قانع کنم.ازمن به شما نصیحت:حتی نزدیک این بحثام نشین هر چقدرم که وسوسه انگیز باشن.(البته احتمالا من کوچیک تر از اونیم که بخوام شما رو نصیحت کنم)

-یه چیز خیلی مهم تر که یاد گرفتم این بود که وقتی تازه وارد یه جمعی شدم اول یه براورد کلی از میانگین شعور جمعیش بکنم بعد شروع به حرف زدن بکنم چون طبعات این قضیه رو این بار تجربه کردم.

-و در نهایت چیزی که فهمیدم این بود که ما توی مدرسه هامون علاوه بر خیلی مهارتای دیگه که به بچه ها یاد نمیدیم مهم ترین مهارتم یاد نمیدیم و اون تحمل وقبول کردن نظرات مخالفه و حتی بالاتر از اون یک درصد فکر کردن به اینکه شاید اون نظرم درست باشه.(تکراری ترین بحث)

---------------------------------------------------------------------

اون موضوعی که سرش توی کلاس بحث شد موضوع خیلی ریشه ای تراز تعبیرخوابی بود که اینجا نوشتم. نوشتم تعبیر خواب چون به نظرم صحبت درمورد خرافات بودنش،توضیح واضحاته و نمیخواستم یه بحث دیگه دوباره اینجا شکل بگیره.

دوستانی که معتقد هستن توضیح واضحات نیست نظرشون محترمه ولی کامنت گذاشتن اینجا دراین مورد به نظر من وقت تلف کردنه.

ممنون